seyedrezabazyar>

مشاور تحصیلی احسان افشارمنش

++این مطلب توسط احسان افشارمنش تهیه و نشر گردیده است++
مشترک روزنامه مشاورین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
یادداشت سردبیر

زکات علم، نشر آن است!

دوستان و همراهان عزیز:
کلام آغازین را از مدیریت محترم وبلاگ بیان وام می گیرم; هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. فراموش نکنیم که زکات علم نشر آن است و برای سهیم کردن دیگران در آنچه کسب کرده ایم لحظه‌ای نباید درنگ کنیم. 
این وبسایت با دو آدرس: 
در دسترس می‌باشد.                                                                              
احسان افشارمنش
مشاور و روانشناس بالینی

رزرو وقت مشاوره حضوری برای رزرو وقت روی عکس کلیک کن

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اطلاعات روانشناسی» ثبت شده است

مادر روانشناسی ایران کیست؟

پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

پروفسور "پریرخ دادستان" تنها روانشناس ایرانی بود که از ژان پیاژه پدر روانشناسی شناختی مدرک گرفت.

22 آبان ماه - سالروز درگذشت پروفسور پریرخ دادستان یکی از بنیانگذاران روانشناسی نوین ایران بود و بسیاری او را مادر روانشناسی ایران می‌نامند. (1389شمسی)

بخشی از دفتر خاطرات پروفسور پریرخ دادستان:

در دو سالی که در سوئیس درس می خواندم نود درصد غذای من نان و پنیر بود.سوئیس کشور گرانی بود. 

رساله ام با پیاژه بود و او روش و سخت گیریهای خاص خودش را داشت. 

وسع مالی نداشتم با این وجود دوره لیسانس را به جای چهار سال سه ساله خواندم. روز امتحانی که با پیاژه داشتم سر جلسه از شدت گرسنگی در حال از هوش رفتن بودم. امتحان شش ساعت طول می کشید و من دو روز بود که چیزی نخورده بودم. 



خانه من درست نقطه مقابل دانشگاه آن سوی دریاچه ژنو بود . صبح پول نداشتم با قایق از رودخانه رد شوم برای همین از 5 صبح پیاده راه افتاده بودم تا به موقع به امتحان برسم.  دو ساعتی که از امتحان گذشت دیدم در حال از هوش رفتن هستم و ممکن است فرصت موفقیت را از دست بدهم. در این شرایط سخت ،به دلیل طولانی بودن امتحان اندکی استراحت دادند. وسیله پذیرایی آوردند اما من پولی برای خرید نداشتم. مغزم قفل کرده بود. دوستی یونانی داشتم. پرسید: چرا چیزی برنداشتی؟ غرورم اجازه نداد بگویم پول ندارم؛ گفتم میل ندارم. 

دوستم نگاهی به من کرد و گفت: بی خود! چند ساعته داری فکر می کنی باید چیزی بخوری. و خودش برایم یک کیک و قهوه خرید و مرا نجات داد.  من آن امتحان را با نمره خوبی قبول شدم. 

بعد از اتمام تحصیلاتم پیاژه که از پشتکار من خوشش آمده بود پیشنهاد داد که زیر نظر مراکز تحقیقاتی او کار کنم. 

او می گفت : ما تو را برای ایران نساختیم .نرو! 

اما من گفتم شما امثال من زیاد دارید ولی مملکت من ندارد و من باید برگردم . 

بعد از آن هر سال به دیدنش می رفتم و او می گفت : اگر پشیمان شدی برگرد. ولی من هرگز پشیمان نشدم. ( روحش شاد )

  • احسان افشارمنش