شما می توانید ذهن خود را مانند ماهیچه هایتان پرورش بدهید




در قدم اول، بهترین راه و روش برای ایجاد تمرکز، رفع عوامل مشکل آفرین و مخل که باعث حواس پرتی انسان شده و تمرکز را به هم می¬زند، می¬باشد. مفیدترین، بهترین، عاقلانه ترین و ضروری ترین راه برای مبارزه با آن همین راه خواهد بود. زیرا اگر بخواهیم مشکل را حل نماییم، باید به صورت اصولی، ریشه‌ای و برای همیشه و دایمی، حل نماییم، وگرنه حل موقت و مقطعی آن، راه حل نیست بلکه حتا می‌تواند منجر به تقویت آن مشکل شود.


در قدم دوم، با تمرینات زیر می¬توان در کلیت کار، با حواس پرتی مبارزه کرده و نوعی تمرکز ایجاد کرد ولی حتا با انجام تمرینات ذکر شده هم به تنهایی نمی¬توان امیدی به تمرکز کامل داشت، مگر این‌که در انجام هر کاری عوامل مشکل زا را از ریشه بر کند و به دور انداخت.

تمرین اول:

نقطه‌ای سیاه به قطر حدود نیم سانتی متر را به روی مقوایی بکشید و آن را در برابر خود، روی دیوار، یا کف اتاق قرار دهید. آنگاه راحت بنشینید و آهسته نفس بکشید و بدون این‌که چشم برهم بگذارید، به آن نقطه خیره شوید. در اوایل دو یا سه دقیقه صرف این تمرین کنید. اندک اندک به مدت آن بیافزایید و در آخر هفته اول به مدت ۵ دقیقه برسانید. هرگاه مدت این تمرین به ۲۰ دقیقه رسید، تمرکز شما به اوج خود رسیده است.


تمرین دوم:

هر روز به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه و به مدت یک ماه، به یک شاخه گل فکر کنید. هر بار که فکرتان منحرف شد، فورا به جای اول برگردید و ادامه بدهید. تا ۵ یا ۱۰ دقیقه.


تمرین سوم:

در زمان مشخص و معین هر شب به مدت ۱۰ دقیقه و تا یک ماه به یک موضوع ویژه (هر ۴ تا ۵ شب به یک تصویر یا موضوع ثابت و در اوایل مورد علاقه) فکر کنید. بعد ار تکراری شدن و عدم ایجاد انگیزه، تصویر یا موضوع را عوض کنید و دقیقا مانند تمرین دوم عمل نمایید.


تمرین چهارم:

تمرین چهارم را می¬توانید به صورت بسیار عینی انجام دهید، مثلا سیبی را جلویتان بگذارید و مدت ده دقیقه به آن نگاه کنید و در مورد آن فکر کنید.


تمرین پنجم:

همان تصویر یا ماده تمرین چهارم را با چشم بسته دیده و به آن فکر کنید. آرام بنشینید و به صورت ذهنی به تصویر مورد علاقه‌ی توجه کنید. اگر انحراف پیدا کردید، به آن برگردید.


تمرین ششم:

می‌توانید به معانی و مفهوم کلماتی که بار معنایی دارند، فکر کنید و آن را به صورت مشخص، منظم و مرتب به تصویر بکشید.



عوامل تداعی کننده

تداعی به هر محرکی که یک وضعیت فیزیولوژی یا عاطفی خاص را برانگیزد، گفته می¬شود. این انگیزش می-تواند منظره، صدا، احساس، مزه یا بو باشد. مثلا یک لحن خاص می¬تواند در یک لحظه خاطره با شکوهی را به ذهن شما بیاورد و یا نام، تصویر، لباس و … این حالت به صورت غیر ارادی رخ می¬دهد و باعث می¬شود انسان قوی یا ضعیف شود، بترسد یا شاد شود و… این تداعی کننده‌ها وارد ذهن شده و بخش اعظم زندگی را به صورت ناخودآگاه (فراهشیار) به خود مشغول می¬کند.


‌برای استفاده از این عوامل، باید تجربه‌ای را که سابقا در انسان حس اطمینان به وجود آوده است، به یاد آورد و وضعیت مطلوب را در نظر گرفت. هر چه تجربه قوی تر و زنده تر باشد، تأثیر آن نیز قوی و زنده خواهد بود. با تلقین و تکرار آن در زمان آلفا، می¬توان آن را به یک عامل مهم تداعی کننده تبدیل کرده و از آن به صورت‌های مختلف و خصوصا برای رسیدن به آرامش و دستیابی به موفقیت استفاده کرد.


مراحل انتخاب تداعی کننده

۱- مکان آرامی‌ را انتخاب کنید و مجال کافی داشته باشید.

۲- حالت یا احساس خوشایندی را انتخاب کنید که تجربه کرده باشید.

۳- عامل تداعی کننده‌ای را انتخاب کنید که بتوانید در هر شرایطی از آن استفاده کنید.

۴- خاطره مطلوبی را به یاد آورید. با آن به صورت زنده و عینی ارتباط برقرار کنید.

۵- آن را شدید و قوی کنید.

۶- در زمان رسیدن به نقطه اوج، تداعی کننده خود را آزاد کنید.

۷- به موضوع دیگری فکر کنید.تداعی کننده را تحریک کنید، آیا همان حالت دهنی تجربه شده را به ذهن می آورد؟

۸- این روش را چند بار تکرار و تمرین کنید.

۹- روز بعد، آن را مجددا تکرار کنید.

۱۰- این فرآیند را شرطی کنید.