seyedrezabazyar>

مشاور تحصیلی احسان افشارمنش

++این مطلب توسط احسان افشارمنش تهیه و نشر گردیده است++
مشترک روزنامه مشاورین شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.
یادداشت سردبیر

زکات علم، نشر آن است!

دوستان و همراهان عزیز:
کلام آغازین را از مدیریت محترم وبلاگ بیان وام می گیرم; هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. فراموش نکنیم که زکات علم نشر آن است و برای سهیم کردن دیگران در آنچه کسب کرده ایم لحظه‌ای نباید درنگ کنیم. 
این وبسایت با دو آدرس: 
در دسترس می‌باشد.                                                                              
احسان افشارمنش
مشاور و روانشناس بالینی

رزرو وقت مشاوره حضوری برای رزرو وقت روی عکس کلیک کن

۹۵ مطلب با موضوع «بیماری‌ های دوران تحصیل» ثبت شده است

کودک خلاق داشته باشید

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ب.ظ

برای داشتن فرزندانی خلاق این مقاله را با دقت بخوانید:

خلاقیت توانایی فرد برای تولید ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیاء جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها است. در حقیقت فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد.

همه کودکانی که به دنیا می‌آیند دارای توانایی‌های بالقوه خدادادی‌اند. این توانایی‌ها به علل مختلف وراثتی و محیطی در برخی بیشترند و در برخی از آن‌ها کمتراند. یکی از این توانایی‌ها روحیه‌ی خودنمایی است که از سال دوم کودکی آغاز می‌شود و در پرتو همین روحیه،‌ اختراعات،‌ ابتکارات و پیشرفت‌های علمی و فنی به وجود می‌آید. اگر این توانایی نبود هیچ گاه تمدن صنعتی بشر تا این حد اوج نمی‌گرفت. معلمان و مربیان باید در امر تعلیم و تربیت از وجود این توانایی بالقوه حداکثر استفاده را بکنند زیرا نیروهای دانش‌آموزان همانند چشمه جوشانی است که ابتکار و خلاقیت از آن فوران می‌کند. منتها ابتکار در این است که به آنان فرصت ابراز کردن داده شود.

خلاقیت را نمی‌توان با فشار به وجود آورد بلکه باید به آن اجازه داده شود تا ظهور کند. با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را می‌توان افزایش داد. در ادامه به چند راه ساده برای بالا بردن خلاقیت درکودکان می پردازیم:

1- اشتباه کردن خوب است. کودکانی که از شکست خوردن می ترسند کمتر خلاقیت از خود نشان می دهند. اگر کودک شما از اشتباه کردن می ترسد، به او بگویید: "باز هم سعی کن انجامش دهی." شکست، حرکت به جلو و پیشرفت است. با نگاه کردن به اشتباهات می توان فرصت های رشد را فراهم نمود.

  • احسان افشارمنش

جلوگیری از حواس پرتی

جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

شما می توانید ذهن خود را مانند ماهیچه هایتان پرورش بدهید




در قدم اول، بهترین راه و روش برای ایجاد تمرکز، رفع عوامل مشکل آفرین و مخل که باعث حواس پرتی انسان شده و تمرکز را به هم می¬زند، می¬باشد. مفیدترین، بهترین، عاقلانه ترین و ضروری ترین راه برای مبارزه با آن همین راه خواهد بود. زیرا اگر بخواهیم مشکل را حل نماییم، باید به صورت اصولی، ریشه‌ای و برای همیشه و دایمی، حل نماییم، وگرنه حل موقت و مقطعی آن، راه حل نیست بلکه حتا می‌تواند منجر به تقویت آن مشکل شود.


در قدم دوم، با تمرینات زیر می¬توان در کلیت کار، با حواس پرتی مبارزه کرده و نوعی تمرکز ایجاد کرد ولی حتا با انجام تمرینات ذکر شده هم به تنهایی نمی¬توان امیدی به تمرکز کامل داشت، مگر این‌که در انجام هر کاری عوامل مشکل زا را از ریشه بر کند و به دور انداخت.

  • احسان افشارمنش
در سال های اخیر مطالعات و پژوهش های گوناگونی درباره دانش آموزانی آغاز شده است که وضعیت آن ها در مدرسه برای بسیاری از اولیا و معلمان جای سؤال دارد. اگر کودکی از نظر جسمانی معلول باشد یا عقب ماندگی ذهنی داشته باشد والدین در چند هفته اول زندگی کودک نسبت به مشکل او آگاهی می یابند.اما اختلال یادگیری در سال های قبل از مدرسه با رویداد مهمی همراه نیست و والدین نسبت به این مسئله که مشکلی وجود دارد شک نمی کنند. وقتی مشکل به وسیله مربیان مدرسه اطلاع داده می شود والدین ابتدا انکار می کنند، سپس به پزشک و یا مشاور ویا هر جایی که آن ها را آرامش دهد مراجعه   می کنند. تحت چنین شرایطی دانش آموزان سعی می کنند به بهترین وجه عمل کنند اما شکست های مداوم او را خرد کرده و باعث می شود شخصیتش متلاشی شود، این احساسات در روزهای تعطیل و پس از مدرسه هم نمایان است.
  • احسان افشارمنش

قرص تقویت حافظه

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ب.ظ

نفس عمیق بکشید.  وقتی نفس عمیق می کشید اکسیژن بیشتری را به جریان خون خود فرستاده و همچنین اکسیژن بیشتری نیزبه مغز می رسد. نفس عمیق کشیدن به شما آرامش داده در نتیجه بهتر فکر می کنید.

1. نفس عمیق بکشید.  وقتی نفس عمیق می کشید اکسیژن بیشتری را به جریان خون خود فرستاده و همچنین اکسیژن بیشتری نیزبه مغز می رسد. نفس عمیق کشیدن به شما آرامش داده در نتیجه بهتر فکر می کنید.

  • احسان افشارمنش

مهارت های یادگیری

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ق.ظ

هر نوع فعالیت آموزشی یا تدریس با امید به اینکه منجر به یادگیری گردد، انجام می شود. معلمی که می خواهد فعالیت و یا مهارتی را در کلاس دنبال کند باید توجه داشته باشد. هدف از این فعالیت ها باید ایجاد زمینه های یادگیری است. در همین راستا،  در ادامه، مطلب کوتاهی ارائه خواهد شد. 
در زمینه یادگیری  و این که  یادگیری چیست ؟ چه نوع تحولی را در دانش آموز یا دانشجو باید ایجاد کنیم که به آن یادگیری گفته شود. در زمینه یادگیری روانشناسان تربیتی و متخصصان تعلیم و تربیت، تعاریف زیادی ارائه داده اند که امکان بحث و بررسی آن ها در این مقوله امکان پذیر نیست...
لذا تعریفی را که  یکی از روانشناسان و همکار وی به نام هیلگارد و مارکوس که در اکثر کتاب ها نیز آورده شده و تعریف جامعی از یادگیری است ارائه می شود.
در این تعریف هیلگارد اشاره می کند :
« یادگیری عبارت است از تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه فرد که در اثر تجربه حاصل می شود»

  • احسان افشارمنش

تکنیک های افزایش تمرکز

دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ق.ظ

 

این متن شامل تمریناتی جهت تقویت تمرکز حواس و جلوگیری از حواس پرتی می باشد اما بزرگترین کمک به تقویت تمرکز "نه" گفتن به افکار لذت بخش در هنگام خواب و بیکاری است...


تمرین شماره ۱:

کتابی را انتخاب کن، یک صفحه از آن را در نظر بگیر و تعداد کلمات موجود در هر پاراگراف را بشمار. یک بار دیگر این کار را تکرار کن تا مطمئن شوی که شمارش را درست انجام داده‌ای. در ابتدای کار با یک پاراگراف شروع کن و هنگامیکه این تمرین برایت آسان تر شد، تمام کلمات یک صفحه را بشمار. شمارش را به طور ذهنی و با حرکات چشم‌هایت انجام بده.

  • احسان افشارمنش

ریشه های تنبلی

يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۷ ب.ظ

ساکن بودن و فعالیت نکردن همیشه جزو دردسرهای ما بوده است. دردسری که روان‌شناسان می‌گویند برایش راه‌حل‌هایی هم وجود دارد .

"افسرده نیستم ولی اول صبح که از خواب پا می‌شم، حس انجام دادن هیچ کاری نیست."، "می‌دونم خیلی کار دارم ولی تنبلیم می‌یاد که حتی یکی‌شون رو انجام بدم."، "وای! نمی‌دونی چقدر بده! درسامو می‌ذارم لحظه آخر بخونم، بعدش اون لحظه هم یه‌ دفعه انگار همه تنبلی‌های دنیا رو ریختن رو سرم."، "دوست دارم کارام جلو بیفته‌ها ولی از اون طرف هم اگه حسش نباشه، دلم می‌خواد تمام روز رو توی رختخواب بمونم."

  • احسان افشارمنش

چند راه برای فراموش نکردن دروس

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ

با سلام به دوستان عزیز و همراه مشاورین. در این مقاله مهارت هایی برای فراموش نکردن دروس و چندتوصیه برای پیشرفت کردن را بیان میکنیم. فراموشی دروس، مشکل خیلی هاست ولی اصلاً مشکل بزرگی نیست و راه های متعددی برای فراموش نکردن دروس وجود دارد که به ذکر چند نکته مهم  از آنها می پردازیم :

  • احسان افشارمنش

چرا نه بگوییم؟ چگونه نه بگوییم؟

پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ


اهمیت نه گفتن
 چرا باید نه بگوئیم؟
    آیا نه یک مهارت است؟
         چگونه می‌توان آنرا یاد گرفت؟

اینها سوالاتی هستند که شاید برای برخی افراد مطرح شده باشند. از آنجایی که زندگی اجتماعی مستلزم رعایت مواردی است که هم حقوق دیگران و هم حقوق فرد در آن باید مورد توجه قرار گیرد مهارت نه گفتن یکی از لازمه‌های موفقیت فرد در زندگی شخصی اجتماعی‌اش است. هر فردی ، برای خود عقاید ، ایده‌ها و اهدافی دارد، شیوه زندگی را برای خود برگزیده است و لازم است در مواردی که احساس کند این اهداف و ایده‌ها در برآورده شدن آنها با احتمال بروز مشکل روبرو خواهد شد؟ از مهارتهای خاصی استفاده کند تا بتواند خود را در مسیر مناسبی که برای خود برگزدیده است، نگه دارد. انسان اراده و اختیار و آگاهی دارد. بر اساس اراده خود می‌تواند تصمیمهایی برای زندگی داشته باشد. این تصمیمها از موارد بسیار جزئی یا موارد بزرگ و پراهمیت را شامل می‌شود، آنچه که به عنوان مانعی او را عملی ساختن تصمیمات خود باز دارد باید به نحوی از گذر مسیر او برداشته شود. برای چنین اقدامی قاطعیت ، قدرت و به عبارتی مهارتهایی چون نه گفتن و ... مورد نیاز است.
  • احسان افشارمنش

به خودتان اعتماد کنید

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۹ ب.ظ
آری باید به خودتان اعتماد کنید!!!
اگر تمام استعدادهای دنیا در وجود شما باشد و بسیار هم کوشا باشید، اما به خودتان اعتماد نداشته باشید، انتظار نداشته باشید به موفقیت های کلانی دست پیدا کنید. پس اگر حس می کنید اعتماد به نفستان پایین است از همین الان راهکارهای زیر را آرام آرام در زندگی خود پیاده کنید.
۱. موسیقی آرامش بخش گوش دهید
قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه نفستان را کمی سست کند، می‌توانید از موسیقی آرامش بخش برای تقویت روحیه استفاده کنید.
۲. نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید
این یکی از مهم‌ترین و موثر‌ترین راه‌های ایجاد اعتمادبه نفس دائم است. وقتی تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی‌کشید و آن را پیش می‌برید، خودتان را به خودتان ثابت می‌کنید و اینجاست که اعتمادبه نفستان بالا می‌رود.
۳. ورزش کنید
ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می‌برد و مواد شیمیایی مختلفی تولید می‌کند، مثل تستسترون و اندروفین، که حالت مثبت تری به شما می‌دهد. به نظر می‌رسد ورزش به طور خودکار اعتمادبه نفس افراد را بالا می‌برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می‌دهد و راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفس است.
۴. تا زمانی که اعتمادبه نفس پیدا نکرده‌اید وانمود کنید که دارید
یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت‌هایی که برای خودتان درست کردید، این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می‌گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد به نفس نمی‌کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی‌هایتان کاملاً مطمئن هستید و طبق آن رفتار کنید. خیلی زود می‌بینید که احساس اعتمادبه نفس می‌کنید، اعتمادبه نفس واقعی.
۵. از محیطتان استفاده کنید
یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید، تغییر دهید. اگر می‌خواهید اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه‌های افراد بااعتمادبه نفس را مطالعه کنید. همچنین سعی کنید با کسانی رفت وآمد کنید که اعتمادبه نفس بالایی دارند.
۶. مهارت‌های اجتماعیتان را تقویت کنید
روابط یکی از مهم‌ترین قسمت‌های زندگی ماست و تقویت مهارت‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین مواردی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می‌گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت‌های اجتماعیتان، اعتمادبه نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد، در ضمن این سه نکته کلیدی را هم فراموش نکنید:
الف) مثبت بیندیشید.
ب) خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.
پ) خودتان را دوست داشته باشید.

  • احسان افشارمنش

اضطراب در کودکان و نوجوانان(ویژه والدین)

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ب.ظ

 

  زهرا با جدا شدن از مادرش وحشت­زده می­شود. او دائما در خانه و بیرون از خانه مادرش را تعقیب می­کند و همیشه باید بداند که او کجاست.

 علی«نگران همه چیز است»: چگونگی عملکرد خود در مدرسه، رویدادهای گفته شده در خبرها، مسائل مالی خانواده و...

 ذهن سارا بسیار مشغول این موضوع است که دیگران در مورد او چگونه فکر می­کنند. او در مدرسه با هیچ کس رابطه دوستی برقرار نمی­کند و کاملاً احساس انزوا می­کند.

 سعید نمی­تواند تفکر درباره ناتوانی در به خواب رفتن را متوقف کند. او هر شب پیش از خواب کارهای تکراری شمارش و دسته بندی لباس­ها و کفش­ها در کمد اتاق خواب و باز کردن و بستن در کمد را انجام می­دهد.

 افشین حمله ناگهانی اضطراب حاد را این­گونه توصیف می­کند: «قلب من به­قدری سریع می­تپد که فکر می­کنم منفجر خواهد شد. فکر می­کنم در حال مردن هستم.» 

تمام کودکان به عنوان بخشی طبیعی از فرایند تحول، ترس، نگرانی و اضطراب را تجربه می­کنند. در واقع اضطراب­ها ممکن است اثر سودمندی نیز روی رشد کودکان داشته باشند، زیرا فرصت­های مناسبی را برای رشد سازوکارهای مقابله­ای جهت مواجه با عوامل فشارزا و اضطراب­ آور آتی مهیا می­سازند. اضطراب در شکل تطابقی خود، به کودکان در سازگاری با دنیای دیگران کمک می­کند. در جدول پایین متداول ترین ترس های نوزادان، کودکان و نوجوانان نشان داده شده است. میزان متوسط اضطراب دارای عملکرد تنظیمی است و کودکان را برای سازگار کردن رفتارشان با انتظامات اجتماعی، تحصیلی و فرهنگ یاری می­دهد. از طرف دیگر اضطراب بسیار کم و بسیار زیاد می­تواند عامل ناسازگاری باشد. کسانی که اغلب عملکردهای ضد اجتماعی و مرتبط با سلوک نشان می­دهند، به احتمال بیشتری از برانگیختگی اضطراب محروم هستند. اضطراب دائم و بیش از حد نیز باعث ناسازگاری است و منجر به پریشانی شده و درتکامل کودک مداخله می­کند. در مثال­های بالا هر یک از کودکان از نوعی اختلال اضطرابی رنج می­برند که مفرط و توان فرسا است. اختلال اضطرابی یکی از متداول­ترین مسائل سلامت روانی کودکان و نوجوانان است، به­طوریکه احتمالاً در هرکلاس دوره ابتدایی دست کم یک کودک دارای اختلال اضطرابی وجود دارد.

 

سن

دلایل ترس

0-6 ماهگی

فقدان حمایت فیزیکی، صداهای بلند

7-12 ماهگی

افراد غریبه، نمایان شدن ناگهانی و غیرمنتظره اشیای بزرگ

1 سالگی

جدایی از والدین،صدمه، توات، غریبه‌ها

2  سالگی

صداهای بلند، حیوانات، اتاق تاریک، جدایی از والدین، اشیای بزرگ، تغییر در محیط شخصی

3 سالگی

نقاب، تاریکی، حیوانات، جدایی از والدین

4 سالگی

جدایی از والدین، حیوانات، تاریکی، سرو صدا

5 سالگی

حیوانات، افراد" بد"، تاریکی، جدایی از والدین، صدمات جسمانی

6 سالگی

موجودات فوق طبیعی(مانند ارواح وجادوگران)، آسیب‌های جسمی، رعد و برق، تاریکی، خواب یا تنها ماندن، جدایی از والدین

8-7 سالگی

موجودات فوق طبیعی،  صدمات جسمانی، تنها ماندن

12-9 سالگی

آزمون‌ها و امتحانات مدرسه، عملکرد در مدرسه، آسیب‌های جسمی، ظاهر فیزیکی، نگرانی‌های اجتماعی، رعد و برق، مرگ

نوجوانی

روابط فردی، ظاهر فیزیکی، مدرسه، مسایل فیزیکی، آینده، حیوانات، پدیده‌های فوق بشری،  بلایای طبیعی، امنیت
















 
جدول 1- ترس‌های متداول در نوزادی، کودکی و نوجوانی

اضطراب حالتی است که با احساسات منفی قوی و علائم تنش جسمانی بروز داده می شود که در آن کودک با بیمناکی خطر یا بدبختی آینده را پیش بینی می کند. این تعریف دو جنبه کلیدی اضطراب را در خود دارد- احساس منفی قوی و عنصر ترس- وقتی کودکان پس از یک سن معین در موقعیت هایی ترس را تجربه می کنند که تهدید یا خطر واقعی در حدی نیست که به طور جدی‌ با فعالیت‌های روزمره تداخل کند‌، اضطراب مساله‌ای جدی است. حتی اگر کودک بداند مساله‌ای جدی برای ترسیدن وجود ندارد، با این وجود هراس‌زده است و هرکاری را برای فرار یا اجتناب از موقعیت انجام می‌دهد. لازم به ذکر است که اضطراب با ترس متفاوت می‌باشد. در حال ترس منشأ ناراحتی معلوم است، ولی اضطراب در واقع ترس بدون علت است و منشأ معینی ندارد. بیمار دلهره و دلشوره دارد ولی نمی‌داند چرا. اضطراب در کودکان معمولاً با ترس همراه است. اضطراب کودکان غالباً واکنشی است خودآگاه یا ناخودآگاه به ناراحتی‌هایی که در خانواده رخ می‌دهد. عقیده بر این است که مادر مضطرب و پریشان تقریباً همیشه کودک مضطرب خواهد داشت و به همین ترتیب پدر مضطرب نیز ممکن است فرزند مضطربی تربیت کند. به عبارت روشن‌تر در این حالت کودک با والدین خود همانندسازی می‌کند. کودکان مضطرب اغلب طرد شده، شکست خورده و ناایمن هستند.
قبل از 5 تا 6 سالگی معمولاً اضطراب با گریه و فریاد و گاه با لرزش و برافروختگی شدید یا رنگ‌پریدگی چهره مشخص می‌شود و اغلب موجب اختلالات گوارشی، بدخوابی، بهانه‌گیری، وحشت شبانه و ناآرامی کودک می‌گردد. چنانچه اضطراب به مدت طولانی ادامه یابد ممکن است حتی رشد بدنی کودک را مختل نماید. بعد از 7 تا 8 سالگی با اینکه کودک می تواند نوع اضطراب و تشویش خود را بیان کن، اما به علت ترس و مذمت دیگران و حتی به علت خجالت، اضطراب خود را پنهان کرده و از اظهار آن خودداری می کند. علائم اضطراب در این سنین اغلب به شکل بی اشتهایی، بهانه گیری، بدخلقی، تحریک پذیری، تکرر ادرار و حتی شب ادراری تظاهر می کند و گاهی هم به علت عدم تمرکز حواس و بی دقتی باعث عقب ماندگی تحصیلی کودک می شود. اضطراب در نوجوانان عوارض و عواقب وخیم تری دارد و مسلماً بحران بلوغ را تشدید می کند.
اصولاٌ دوران بلوغ همراه با کشمکش های روانی است و این حالت در دختران بیشتر از پسران مشاهده می شود. چنانچه در این دوره تعادل روانی نوجوان به علت اضطراب مختل گردد، احتمالاً در آینده نیز منشأ اختلالات رفتاری، شخصیتی و سازگاری وی خواهد شد. ثابت شده است که در این دوره آرامش درونی و فکری برای رشد طبیعی و متعادل لازم و ضروری است. آماده کردن کودکان قبل از سنین نوجوانی و آگاه کردن آنها از تحولات و تغییرات جسمی و روانی، فیزیولوژیک و هورمونی باعث کاهش اضطراب در این دوره خواهد شد.
  شایعترین اختلالات اضطرابی کودکان و نوجوانان عبارتند از:
*   اضطراب جدایی
*   اضطراب تعمیم یافته
*   اضطراب اجتماعی
  وسواس فکری

 

اختلال اضطراب جدایی
اضطراب ناشی از جدایی برای بقای کودک خردسال مهم است و در سنین معینی واکنش طبیعی است. از حدود هفت ماهگی تا سال های پیش دبستانی، تقریباً تمام کودکان وقتی از والدین خود یا افراد دیگری که به آنها نزدیک هستند جدا می شوند، جنجال به پا می‌کنند. در واقع فقدان اضطراب در این سن، وابستگی غیرایمن یا مشکلات دیگر را نشان می‌دهد. برخی از کودکان زمان بسیاری پس از سنی که این اضطراب طبیعی و مورد انتظار است، آن را نشان می‌دهد. وقتی اضطراب دست کم به مدت چهار هفته تداوم می باید و به حد کافی جدی است که در کارهای روزانه مانند رفتن به مدرسه یا شرکت در فعالیت های تفریحی اختلال ایجاد کند، کودک ممکن است اختلال اضطراب جدایی داشته باشد. کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی به خاطر جدایی از والدین خود یا دوری از خانه اضطراب غیرمرتبط با سن، فزاینده و توان فرسایی را تجربه می کنند. کودکان خردسال ممکن است احساسات مبهمی از اضطراب یا کابوس هایی مکرر در مورد ربوده شدن و کشته شدن یا مرگ یکی از والدین را تجربه کنند. کودکان بزرگ تر ممکن است تخیلاتی ویژه از بیماری، تصادف، ربوده شدن یا صدمه فیزیکی داشته باشند. کودکان خردسال مبتلا به اضطراب جدایی معمولاً با چسبیدن به والدین خود و تعقیب سایه وار حرکات آنها، سعی می کنند شبانه از رختخواب والدین خود بالا رفته یا درست جلوی در اتاق خواب آنها روی زمین بخوابند که این کار تقاضای فزاینده خود برای جلب توجه والدین را نشان می دهند. برای کودکان بزرگ تر ممکن است تنها ماندن در اتاق در طول روز، حتی تنها خوابیدن در خانه، تنها رفتن برای انجام کارها، مدرسه یا اردو دشوار و حتی غیرممکن باشد. این کودکان از موقعیت های جدید می هراسند و حتی شکایت های فیزیک نشان می دهند. آنها ممکن است برای اجتناب از جدایی جیغ بزنند، جنجال کنند یا در صورت جدایی از والدین تهدید به خودکشی کنند(اگرچه تلاش جدی برای خودکشی به ندرت اتفاق میفتد). شکایت های فیزیکی ممکن است شامل ضربان سریع قلب، گیجی، سردرد، شکم درد و تهوع باشد. با گذر زمان کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی ممکن است به طور فزاینده ای منزوی، بی احساس و افسرده شوند و در دوره نوجوانی در خطر ابتلا به دیگر اختلال های اضطرابی قرار گیرند. 
آغاز، طول دوره و پیامدها
درمیان اختلال های اضطرابی در مورد کودکان، زودترین سن آغاز گزارش شده مربوط به اختلال اضطراب جدایی است(7 تا 8 ماهگی). این اختلال معمولاً از حالت ملایم به شدید پیشرفت می کند. و  اغلب بعد از یک رویداد تنش زا مانند نقل مکان به محلی جدید، ورود به مدرسه جدید، مرگ یا بیماری در خانواده یا تعطیلات درازمدت رخ می دهد. در مورد بیش از یک سوم کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، این مشکل تا بزرگسالی ادامه می یابد. چون روی گردانی و امتناع از رفتن به مدرسه در نوجوانان مبتلا کاملاً متداول است، دوره مدرسه زمانی مناسب برای بررسی این مشکلات است. یا این حال تشخیص این نکته حیاتی است که این نتایج می تواند نه تنها به خاطر اضطراب جدایی، بلکه به علت های بسیار متفاوتی رخ دهد.
در بزرگسالان درمان اضطراب احتیاج به بررسی و تحقیق درباره نحوه زندگی، دوران رشد و شرح حال کامل بیمار از بدو تولد دارد. درمان این بیماران اغلب به سختی امکان پذیر است. اما در کودکان تعلیم و تربیت و حتی درمان والدین و ایجاد تماس و رابطه عاطفی صحیح و منطقی بین کودک و اعضای خانواده باعث بهبود سریع کودک می شود. در مواردی که آموزش والدین امکان پذیر نباشد، انتقال کودک به محیط آرام و مساعد اغلب باعث قطع علائم اضطراب می شود. روان درمانی و دارو درمانی برای کودک و در صورت لزوم برای والدین توصیه می شود، زیرا اضطراب مادر ممکن است باعث اضطراب کودک بشود. بنابراین ضروری است که در صورت مشاهده هر یک از علائم بیان شده در کودک یا نوجوان خود با مراجعه به روانشناس کودک نسبت به درمان هرچه سریع تر آن اقدام کنید. در مقاله بعدی به توضیح سایر اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان خواهیم پرداخت.

 

  • احسان افشارمنش

افسردگی زمستانی چیست؟

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ

هوا که این‌گونه خاکستری و سرد می‌شود بی‌دلیل غمی در دل‌های‌مان می‌آید که گاهی بدون آن‌که بدانیم چرا، چشمان‌مان را پر از اشک می‌کند. به سراغ خانم کتایون خوشابی فوق تخصص روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان رفتیم تا دلیل این غم ناخوانده را بفهمیم.
دلیل این حالت غم که این روزها گریبان‌مان را می‌گیرد چیست؟ 
از اوایل پاییز که ساعت روشنایی روز کاهش پیدا می‌کند آدم‌ها گاهی دچار اختلالی به ‌نام افسردگی فصلی (Seasonal Affection Disorder) یا SAD می‌شوند. این حالت ممکن است تا شروع فصل بهار ادامه داشته باشد. عامل دیگری که باعث این حالت در آدم‌ها می‌شود همان عواملی است که باعث سایر افسردگی‌ها می‌شود. تغییرات هورمونی مربوط به هورمون سروتونین و عامل ژنتیک را می‌توان در این اختلال موثر دانست. در واقع دسته‌ای از عوامل هستند که منجر به افسردگی در افراد می‌شوند و تنها یک عامل را نمی‌توان در این اتفاق در نظر گرفت.
 چه کسانی بیشتر دچار افسردگی فصلی می‌شوند؟
به‌طور قطع نمی‌شود گفت چه کسانی دچار این حالت می‌شوند، بستگی به حالت‌های خلق و خوی آدم‌ها ندارد. اما به‌طور کلی خانم‌ها بیشتر دچار این اختلال می‌شوند.
علایم افسردگی فصلی چیست؟
احساس غمگینی با اختلال افسردگی کاملا متفاوت است. مثلا خانم‌ها در دوران قبل از قاعدگی گاهی به‌دلیل اختلالات هورمونی، دچار حالت‌های غمگینی، کسلی و کرختی می‌شوند اما این افسردگی نیست. برای افسردگی فرد حداقل باید مدت دو هفته دچار حالت‌های کسلی، ناراحتی و سایر عوامل افسردگی باشد. فرد در این حالت علاوه بر تغییرات خلق‌وخو، دچار کاهش انرژی و حوصله می‌شود. نسبت به جریان‌های روزمره زندگی‌اش بی‌تفاوت و بی‌انگیزه می‌شود و از چیزهایی که قبلا احساس لذت و رضایت می‌کرده دیگر لذتی نمی‌برد. این افراد تمایل به بغض کردن و گریه کردن‌های بی‌مورد دارند که ممکن است در طول روز یا هفته چندین بار دچار این حالات بشوند. اختلال خواب در این افراد خودش را نشان می‌دهد. در افراد افسرده کم‌خوابی اول شب، بیدار شدن در نیمه‌های شب و بیدار شدن زودهنگام در صبح‌ها دیده می‌شود. شخص در مورد خودش دچار تفکرات منفی و گاهی ناامیدی می‌شود و این احساس بی‌پناهی گاهی آن‌قدر جولان می‌دهد که باعث می‌شود شخص به خودکشی فکر کند و گاهی این فکرها آن‌قدر جدی می‌شوند که فرد اقدام به خودکشی می‌کند. این حالت بسیار نگران کننده است و اگر فرد چنین حالتی داشته باشد یکی از اورژانس‌های روان‌پزشکی محسوب می‌شود و حتما نیاز به بستری دارد.
 آیا علایم افسردگی زمستانی چیزی جدا از افسردگی است؟
خیر فرقی ندارد، علایم همان علایم است اما این بار این اختلال در نتیجه‌ی تغییرات جوی، فصلی و اقلیمی به‌وجود می‌آید. تفاوتی که این دو نوع افسردگی می‌توانند با هم داشته باشند در مورد خواب و اشتهاست. در افسردگی فصلی ممکن است برعکس سایر افسردگی‌ها، دچار پراشتهایی و پرخوابی بشویم.
 چه درمانی برای این اختلال توصیه می‌کنید؟
یک روش نوردرمانی مطرح است که زیاد شایع نیست. به اعتقاد من موثرترین روش برای درمان افسردگی فصلی استفاده از دارودرمانی است. داروهای جدید ضدافسردگی برای درمان افسردگی‌های فصلی و غیرفصلی بسیار موثر است. البته این داروها حتما باید با تجویز روان‌پزشک باشد و خوددرمانی به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود. شروع، دوز مصرفی، طول مدت استفاده و قطع دارو حتما باید تحت نظر روان‌پزشک باشد و عمل خودسرانه در این رابطه می‌تواند باعث عوارض ناشی از قطع ناگهانی دارو بشود.
 خود شخص چه کمکی می‌تواند در این رابطه به خود بکند؟
شخص به‌جز مصرف دارو می‌تواند از درمان‌های رفتاری- شناختی استفاده کند. این افراد دچار تفکرات و احساسات منفی نسبت به خود و آینده‌شان هستند. راه‌حل آن‌ها این است که خودشان فعالانه در درمان شرکت کنند. تفکرات منفی‌شان را به مثبت تبدیل کنند. درواقع اساس درمان‌های رفتارشناختی، تغییر تفکر از منفی به مثبت است که در کاهش شدت علایم افسردگی می‌تواند کمک‌کننده باشد. درمان توام استفاده از دارو و درمان‌های رفتاری‌شناختی بسیار موثر است. 
 آیا حضور در اجتماع کمکی به این فرد می‌کند؟
بله، فرد افسرده ممکن است به‌دلیل کمبود انرژی حوصله‌ای برای معاشرت با دیگران و حضور در اجتماع نداشته باشد، اما به محض استفاده از دارو می‌تواند انرژی‌اش را بازیابی کند و در این شرایط فعالیت‌های اجتماعی و ورزشی مانند شنا، پیاده‌روی و یوگا می‌تواند بسیار به او کمک کند.
 نقش والدین در این میان چیست؟
افسردگی در نوجوانی بیشتر از کودکی اتفاق می‌افتد. نقش والدین این است که با نوجوان مدارا کنند. او را درک نمایند. او را نزد روان‌شناس و روان‌پزشک ببرند. در صورت تجویز دارو، او را تشویق به استفاده از دارو کنند. در صورت درمان‌های غیردارویی، در کنار نوجوان باشند و او را تشویق نمایند. با او برخورد تند نداشته باشند و عصبانیت‌ و پرخاش‌گری‌های بی‌مورد او را تحمل کنند.
 والدین در صورت مشاهده‌ چه علایمی باید هشیار شوند؟
تغییرات خلق‌وخو، پرخاشگری، احساس کسلی و خستگی. این‌که وقایع خوشحال‌کننده آن‌ها را شاد نکند. از بودن در جمع لذت نبرند. از لحاظ تحصیلی افت کنند. دچار کندی حرکتی و روانی شوند. خواب و اشتهای‌شان مختل شده باشد. والدین اگر متوجه شدند نوجوان‌شان دو هفته در این حالت‌ها هستند باید متوجه شوند فرزندشان دچار افسردگی شده است.

  • احسان افشارمنش

چگونه شبهای امتحان را بگذرانیم؟

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

دقت کرده اید یک سری از بچه ها که اصلا در طول سال عین خیالشان هم نیست می آیند یک دفعه سر امتحان ها می ترکانند؟! ما به این دوستان عزیز که مورد لعن و نفرین ما هستند، می گوییم «خوش شانس». انگار که فقط دو صفحه خوانده اند و همه مطالب هم از همان دو صفحه آمده است. در این مقاله می خواهیم بررسی کنیم، چگونه می توانیم در ایام امتحانات خوش شانس باشیم...
 البته ما اسمش را شانس نمی گذاریم، آن را هوشمندی نامگذاری می کنیم. در همه جای دنیا هنر آزمون دادن یکی از فاکتورهایی است که در تلاش برای سنجش آن هستند، پس اگر سواد شخصی بیشتر از دیگری باشد، تضمین کننده موفقیت او در یک آزمون نمی شود.
اولین موردی که باید دقت کنید آن است که هوشمندانه عمل کنید. شب امتحان درسی که هنوز نصفی از آن باقی مانده است، تلاش نکنید که از اسرارش مطلع شده و به کنه مطالب پی ببرید! معمولا معلم ها قبل از امتحانات در جلسه آخر کلاس به مباحثی که خیلی روی آن تاکید دارند اشاره می کنند؛ سعی کنید سهم بیشتری از تمرکزتان را بر روی این مباحث قرار دهید.
اولویت اصلی خواندن شما، تمرینات خود کتاب است. حتی امتحاناتی که توسط معلمان طراحی می شود و مثل امتحانات نهایی سراسری نیستند، باید درصدی از سوالات متن کتاب را شامل شوند. در نتیجه خواندن از روی پاسخ سوالات کتاب برای آماده سازی امتحان آن درس کفایت نمی کند. تمریناتی که در طول سال برایتان سخت بوده و بار اول نتوانستید آن ها را حل کنید، بگذارید جلویتان و از سیر تا پیاز راه حل آن ها را بنویسید. 
شب امتحان تا آنجا که راه دارد، شامی سبک بخورید؛ نان و پنیر و هندوانه، یا سالادی مغذی. در این حالت صبحانه را با اشتهای بیشتری میل خواهید کرد. به علاوه سعی کنید ترکیب کربوهیدرات و پروتئین را حتما سر میز صبحانه داشته باشید. ویتامین C شما را سرحال و سرزنده می کند، خوب است که آب پرتقال طبیعی یا میوه هایی از این دست را در کنار صبحانه اصلی خود میل کنید.

یکی از راه هایی که می توانید استرس را از خودتان دور کنید این است که از راه خانه تا جلسه امتحان موسیقی مورد علاقه تان را گوش دهید و سعی کنید مقداری پیاده روی داشته باشید. حتما هماهنگ کنید که نه خیلی دیر و نه خیلی زود سر جلسه حاضر شوید؛ زود رفتن هم باعث افزایش استرس می شود. از دوستانی که تا لحظه آخر در حال درس خواندن هستند و همیشه آیه یاس می خوانند دوری کنید.                                 
  • احسان افشارمنش

من خیلی خیلی حواس پرتم

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ

 آراد برای امروز، برنامه منظم و شسته رفته‌ای داشت و در صدد بود تا بخوبی مطالعه کرده و همان طور که می‌خواهد در دروسش پیش برود. همان‌طور که کتاب را ورق می‌زد، به یاد آورد که جزوه‌اش را نیاورده است. او مجبور شد تا برای برداشتن جزوه بلند شود. جزوه را نیم‌نگاهی کرد و به سوی میز مطالعه حرکت کرد. این بار پشت میز نشست و چند صفحه‌ای از درسش را خواند. وقتی می‌خواست از مطالب، خلاصه‌برداری کند، تازه متوجه شد که جامدادی‌اش را هم فراموش کرده است که بردارد. این بار با دلخوری از سهل‌انگاری خود، برای برداشتن جامدادی حرکت کرد. چند دقیقه ای طول کشید تا جامدادی را پیدا کرد؛ در همین حال، چشمش به گوشی موبایلش افتاد. پیامی برایش رسیده بود. با اینکه ساعت مطالعه بود و او به خود قول داده بود تا در ساعات مطالعه، سراغ موبایل و تلفن نرود، وسوسه شد و پیام را باز کرد. یکی از دوستان دانشجویش، احوال او را پرسیده و از روند آمادگی‌اش برای کنکور جویا شده بود. آراد همین طور که جواب پیام را می‌داد غرق در رؤیای شیرین و اما و اگرهای آن شد و وقتی به خود آمد که متوجه شد دو ساعت از وقتی را که برای مطالعه اختصاص داده بود از دست داده است.


بله، حکایت آراد، حکایت بسیاری از شما داوطلبان عزیز است. هر یک از شما عزیزان ممکن است که بارها و حتی به صورت‌های فراوان با حواس پرتی در هنگام مطالعه مواجه شده باشید. حواس پرتی در زمان مطالعه، یکی از معضلات اساسی و مهمی است که می‌تواند علاوه بر اینکه وقت داوطلب را از بین ببرد، بر توان و انرژی و نیز انگیزه او تاثیر منفی گذارد. با وجود چنین پیامدهایی، باز هم بسیاری از شما عزیزان، حواس پرتی‌های گاه و بیگاه را جدی نمی‌گیرید. کافی است برای درک این مساله، زمانی را که همین حواس پرتی‌ها از وقت گران بهای شما می‌گیرند، یادداشت و محاسبه کنید؛ آن وقت خواهید دید که به اندازه مطالعه یک درس و حتی بیشتر از آن، این حواس پرتی ها وقت شما را هدر می دهند. بیشتر افراد گمان می کنند که تمرکز ،یک امر ذاتی بوده و تغییر آن ناممکن است؛ در حالی که تمرکز، یک امر اکتسابی است و باید هر روز پرورش و جهت داده شود، و هر کس با هوش عادی خود می تواند به آن دست یابد؛ پس برقراری تمرکز حواس به میزان کاهش عوامل حواس پرتی بستگی دارد؛ یعنی هر چه عوامل مزاحم و مخل تمرکز بیشتر باشند، توانایی حفظ تمرکز حواس کمتر است و بر‌عکس. اگر شما عزیزان هم جزو آن گروه از داوطلبان هستید که دچار حواس پرتی و عدم تمرکز می‌شوید، با ما همراه شوید تا درباره برخی از راهکارهای جلوگیری از حواس پرتی مطالبی را برای شما ارایه دهیم.
منشا حواس پرتی
برای اینکه بتوانید با حواس پرتی خود بخوبی برخورد کنید، لازم است که منشا حواس پرتی خود را دریابید. حواس پرتی یا منشا ذهنی و درونی دارد یا منشا بیرونی و محیطی. حواس پرتی درونی و ذهنی،اندیشه‌هایی است که موانعی از قبیل: درد، رنج، غم و غصه، نگرانی، گرسنگی و تشنگی، بر سر راه توجه دقیق به مطالعه و تمرکز می‌گذارد. حواس پرتی بیرونی و محیطی، آن چیزهایی است که به محیط پیرامون فرد ارتباط پیدا می‌کند و یا تحریکات غیر عادی مانند نور شدید و نور ضعیف، صداهای ناهنجار، رادیو و تلویزیون، سرما و گرما و نظایر آنهاست که از سوی حواس مختلف انسان ایجاد می‌شود.
چگونه حواسمان را جمع کنیم؟
رهایی از حواس پرتی و ایجاد تمرکز حواس در افراد مختلف، متفاوت است و به حالت درونی، تجربه‌ها، مکان و موقعیت آنها بستگی دارد. یکی از مهم‌ترین مسایل این است که ببینیم منشا حواس پرتی، درونی است یا بیرونی. حواس پرتی بیرونی، آسان‌تر از حواس پرتی درونی برطرف می‌شود. برای تمرکز بیشتر لازم است به نکاتی که در ذیل می‌آید توجه کنید:
1-    آمادگی برای مطالعه
 برای شروع مطالعه، ابتدا بایستی خود را از جهات گوناگون آماده کنید؛ زیرا آمادگی بالا، مقدمه‌ای برای علاقه‌مندی به مطالعه، ایجاد تمرکز حواس و یادگیری بهتر می‌شود. منظور از آمادگی، پیدایش تمام شرایطی است که شخصی را قادر می‌سازد تا با اطمینان به موفقیت و اعتماد به نفس، به تجربه خاصی بپردازد. از جمله این آمادگی‌ها می‌توان به آمادگی بدنی، آمادگی ذهنی و روانی و ... اشاره کرد.
برای از بین بردن عوامل بیرونی، که باعث حواس‌پرتی شما می‌شود، به نکات زیر توجه کنید:
2- زمان و مکان مناسب مطالعه
یکی از راه‌های برقراری تمرکز حواس، این است که مطالعه در آن ساعت از روز انجام گیرد که برای فرد مناسب‌تر است. تعیین مناسب‌ترین زمان برای مطالعه به عادات فردی بستگی دارد. برخی از افراد عادت دارند تا نیمه‌های شب بیدار بمانند و با استفاده از سکوت و آرامش شبانه، با خیالی راحت و آسوده مطالعه کنند. برخی دیگر، عادت دارند که شب زود بخوابند و صبح زود از خواب بیدار شوند و به مطالعه بپردازند. با این توصیف، تعیین زمان و مقدار مطالعه، باعث آگاهی از تمام زمینه مطالعه، برقراری تمرکز حواس، عدم سردرگمی، جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی و فهم بهتر مطالب می شود.
     همیشه سعی کنید که در یک اتاق مشخص درس بخوانید. محیط آشنای یک اتاق مشخص در حین مطالعه، موجب انصراف کمتر از مطالعه و تمرکز بیشتر حواس می‌شود؛ زیرا لوازم آن اتاق هر روز پیش چشم شماست و کمتر توجهتان را به خود جلب می‌کند؛ به علاوه، اگر هر روز هنگام مطالعه در اتاق معیّنی بودید، کم کم ذهنتان عادت می‌کند که به محض رسیدن به آن اتاق، آماده تمرکز حواس و فراگیری شود؛ بنابراین، ثابت بودن مکان مطالعه و مشخص بودن آن، به علت دسترسی به آن مکان و فراهم بودن وسایل مورد نیاز از قبیل کتب درسی، دفاتر، کتاب لغت، خط کش، قلم و نظایر آن برای مطالعه، موجب تمرکز حواس بیشتر و آمادگی ذهنی هنگام مطالعه می‌شود.
3- به مطالعه علاقه‌مند شوید
مطالعه ثمربخش از دو عامل متاثر است: علاقه نسبت به مطالب خواندنی، و کاربرد ماهرانه فنون مطالعه نسبت به مطلب خواندنی. علاقه به مطالعه سبب می‌شود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد، و مطالعه بیشتر به بهتر شدن فنون مطالعه منجر می‌شود، و کاربرد فنون بهتر، مطالعه را آسان‌تر، سریع‌تر و لذت بخش‌تر می‌سازد؛ در نتیجه، علاقه خواننده نسبت به مطالعه افزایش می‌یابد؛ پس تا زمانی که فرد تمایل یا علاقه به انجام کاری نداشته باشد، نمی‌تواند برانگیخته شود. وقتی خواننده به موضوعی علاقه­مند می‌شود، خود به خود بر آن تمرکز می‌کند، بیشتر دقت می‌کند و براحتی مطالب را به حافظه می‌سپارد و بعداً هم خیلی راحت آن مطالب را به خاطر می‌آورد.
4-   هدف داشته باشید
بعد از علاقه نسبت به مطالب، گام بعدی، تعیین هدف مطالعه است. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می‌کند و نیروی لازم را برای فعالیت در او به وجود می‌آورد و سبب پیدایش تمرکز در او می‌شود. به همین دلیل، هر فرد برای مطالعه، باید هدف مشخصی داشته باشد. برای انجام این کار در ابتدا و قبل از هر چیز، برای تمام فعالیت‌های درسی و غیردرسی خود برنامه‌ریزی کنید و برای انجام هر کاری، زمان خاص و مناسب آن را معیّن نمایید. سعی کنید که طبق همان برنامه تنظیم شده به انجام دادن همان فعالیت مشخص (کلاس، مطالعه، استراحت، عبادت، ورزش و ...) بپردازید؛ حتی زمان معین و مشخصی را در طول روز، برای اندیشیدن درباره موضوعات مختلف با تخیلات و افکار مزاحم اختصاص دهید. این کار حداقل دو فایده مهم دارد:
 الف- نظم و انضباط در تمام فعالیت‌ها، اندیشه‌ها و افکارتان راه پیدا می‌کند که خود بسیار ارزشمند است.
 ب- اگر افکار مزاحم در غیر زمان معیّن به سراغتان آمد و باعث حواس پرتی شما شد، می‌توانید به خود وعده بدهید که زمان اندیشیدن در این باره، فلان زمان خاص و معیّن است. تاکید می‌کنیم که برای انجام هر کار و فعالیتی وقت مشخصی را معیّن کنید و در آن وقت به هیچ امری غیر از آن کار نپردازید. 
5- آداب مطالعه را رعایت کنید
یکی از کارهایی که به تمرکز حواس کمک می‌کند این است که شما داوطلبان عزیز،اصول و قوانین لازم برای یک مطالعه سودمند را بشناسید و آن را به دقت رعایت فرمایید. میز یا مکان مطالعه خود را همیشه مرتب کنید. همیشه برای مطالعه، کاغذ و قلمی داشته باشید و نت برداری کنید یا خلاصه ای از مطالب را یادداشت کنید تا در فضای روانی درس و مطالعه قرار داشته باشید. برای خودتان سؤال مطرح کنید و در صورتی که تعدد کارها و فعالیت‌های غیردرسی، باعث عدم تمرکز شما می‌شود، آنها را به حداقل ممکن برسانید و سپس مطالعه را شروع کنید.
6-                         امان از تلفن و موبایل!
یکی از مزاحم‌های مطالعه و عوامل اصلی حواس پرتی داوطلبان، تلفن و مخصوصاً موبایل است. یک تلفن، حتی اگر مکالمه‌ای کوتاه با آن انجام شود، ممکن است باعث شود تا فکر شما به موضوع یا موضوعاتی خاص معطوف شده و دیگر نتوانید به مطالعه ادامه دهید؛ اما امان از موبایل! مخصوصاً در حال حاضر که استفاده از نرم افزارهای ارتباط جمعی، مانند تلگرام و ... در بین تعداد بسیاری از داوطلبان رواج دارد عوامل حواس پرتی نیز بیشتر شده است. به همین دلیل و برای اینکه مطالعه خوب و ثمربخشی داشته باشید، سعی کنید که اولاً استفاده از موبایل را به حداقل ممکن برسانید، و دوم اینکه در زمان‌های خاص، (دقت کنید که حتماً در زمان‌های خاص و وقت استراحت) به تلفن‌ها پاسخ داده یا پیام ها را بررسی کنید تا تمرکز حواس شما کمتر از بین برود. 
7-   افکار مزاحم را به بعد موکول کنید
اگر افکار مزاحم، شما را هنگام مطالعه راحت نمی‌گذارند، نگرانی خود را برای مدت معیّنی به تاخیر اندازید. احتمالاً به کارگیری این روش، به راحت شدن ذهن شما در این مدت کمک خواهد کرد؛ مثلاً وقتی موضوعی، ذهن شما را مشغول کرده است آن را بنویسید و به خود بگویید که امشب به آن فکر خواهم کرد و بعد سعی کنید دوباره به سراغ مطالعه بروید. توجه داشته باشید که این موضوع، هر چه که باشد، در همان وقت مقرر به سراغش بروید و روی آن متمرکز شوید؛ سپس، افکار خود را مشاهده کنید. تصور کنید که آنها از گوش شما بیرون می‌آیند و از ذهن شما خارج می شوند. این کار باعث می شود تا در دفعات بعد که این موضوع به سراغ شما آمد، شما دیگر به آن اهمیت نداده یا خود به خود، افکار مزاحم و پرداختن به آن را به موقع خاص خود واگذار کنید.
8-  بنویسید
وقتی فکر یا افکار مزاحمی، ذهن شما را درگیر می‌کند، سعی کنید که با نوشتن آنها بر این افکار غلبه کنید. بله، افکار مزاحم را بنویسید و در زمان مناسبی که برای رسیدگی به آنها در نظر گرفته‌اید به این افکار بپردازید. به دنبال راه حل مناسب باشید؛ چرا که آن موضوع خاص در حکم علت عدم تمرکز حواس شماست؛ پس برای مقابله با آن باید ابتدا علت و عامل اصلی را شناسایی کنید و در پی حذف یا تقلیل آن برآیید.
برای یک مطالعه بهتر و تمرکز بیشتر حتماً به مسایل زیر توجه کنید:
1-    اگر مشکلات شخصی، اجتماعی، خانوادگی و ... باعث عدم تمرکز حواستان می‌شود، بدانید که زندگی فردی هیچ کس، خالی از مشکل نیست و ذهن هیچ فردی نیز خالی محض نیست؛ از طرف دیگر، با صرف فکر کردن و مشغولیت ذهنی درباره چنین مشکلاتی، هیچ دردی دوا نخواهد شد؛ پس به خود تلقین کنید که هنگام درس یا مطالعه، ذهن خود را از آن مسایل رها کنید.
2-    اگر به صورت مکرر دچار حواس پرتی می‌شوید، در صورت امکان به اتفاق یکی از دوستان خود، مطالعه کنید؛ البته به شرطی که اهل مطالعه گروهی باشید و صحبت با دوستان هم بر حواس پرتی شما دامن نزند.
3-    با قصد و نیت قبلی اقدام به یادگیری کنید. همه آزمایش‌ها نشان می‌دهد که یادگیری ارادی، مؤثرتر از یادگیری اتفاقی است. منظور از یادگیری اتفاقی، این است که شما بدون انگیزه و بدون نیت قبلی چیزی را یاد بگیرید؛ پس باید با انگیزه قوی و نیت یادگیری مطالعه کنید یا در کلاس درس حاضر شوید.
4-    سعی کنید از آنچه که می‌خوانید، یک تصویر ذهنی برای خود بسازید.
5-    بین آموخته‌های خود ارتباط برقرار کنید.
6-     هرگاه چیز تازه‌ای را می‌آموزید، آن را با آموخته‌های پیشین خود مرتبط کنید. با انجام این کار، شما اطلاعات تازه را چنان دسته بندی خواهید کرد که به سادگی می‌توانید آنها را بازیابی کنید.
7-     مطالب را با فاصله زمانی یاد بگیرید تا از پراکندگی وقت شما در اثر خستگی جلوگیری شود. یادگیری با فاصله زمانی، بهتر از یادگیری بدون فاصله زمانی است.
8- ذهن خود را از مطالب غیر ضرور انباشته نکنید.
9- هنگام مطالعه یک فصل یا یک کتاب، اول به کل آن نظر بیندازید و سپس به مطالعه جزییات و زیر عنوان‌ها بپردازید؛ نه آنکه از همان آغاز فصل، پاراگراف به پاراگراف و بدون یک نگاه کلی به تمام فصل یا کتاب، مطالعه را شروع کنید.
10-    پس از مطالعه هر فصلی، خلاصه فصل را به دقت بخوانید، عنوان های درشت را از نظر بگذرانید و آنها را روی یک صفحه کاغذ بنویسید.
11-    به مقدار کافی بخوابید؛ زیرا در هنگام خواب است که اطلاعات جدید پردازش و اندوزش می‌شوند.
12- مطالب را سازمان‌دهی کنید. با سازمان‌دهی مطالب می‌توان براحتی آنها را یاد گرفت، حفظ کرد و سپس به یاد آورد. برای یادگیری و حفظ موضوع و مطلبی که دارای زیر مجموعه و زیرشاخه‌های متعدد است، آن را در سلسله مراتبی منطقی قرار دهید و از کل به جزء و از بالا به پایین به زیرشاخه‌های جزیی‌تر تقسیم کرده و به خاطر بسپارید.

ما معمولاً مطالب را در شرایط زمانی و مکانی خاص یاد می‌گیریم. مجموعه شرایط حاکم بر فضای یادگیری، «بافت» نام دارد. ما وقتی می‌توانیم به آسانی مطالب را بازیافت کنیم که «بافت» حاکم بر بازیابی، همان «بافت» زمان وقوع یادگیری باشد؛ مثلاً اگر قرار باشد شما نام همکلاسی‌های دوران راهنمایی خود را به یاد آورید، گردش در راهروهای مدرسه‌ای که دوره راهنمایی را در آن گذرانیده‌اید، بازیابی اسامی دوستان همکلاسی را آسان‌تر می‌سازد.

  • احسان افشارمنش

عکس درمانی

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ب.ظ

عکس‌درمانی؛ رابطه روان‌شناسی و عکاسی


عکس‌ها رد پای ذهن ما،
آیینه‌های زندگانی ما
و انعکاس‌هایی از قلب‌های ما هستند.
در این پست مطلب زیبایی می خوانیم از آقای سید احسان باقری در مورد عکس درمانی
خاطرات منجمدی که اگر بخواهیم می‌توانیم آن‌ها را برای همیشه نزد خود در خاموشی و سکوت نگاه داریم.
عکس‌ها نه تنها جایی را که در آن بوده‌ایم ثبت می‌کنند، به راهی که شاید به آن خواهیم رفت نیز اشاره می‌کنند، چه بدانیم و چه ندانیم.
بی تردید باید مرتبا با آن‌ها گفت‌وگو کنیم و به رازهایی که زندگی درون عکس‌ها می‌توانند بگویند گوش فرادهیم.


می‌خواهیم با رویکرد تحلیل روان‌شناختی راجع به، آثار هنری و به صورت تخصصی‌تر عکس صحبت کنیم و این‌که آثار هنری چه حرف‌هایی می‌توانند برای ما داشته باشند. در واقع سال‌های زیادی‌ست که در روان‌شناسی بخشی به نام هنر درمانی اضافه‌شده است که این هنردرمانی استفاده از هنر برای درمان است. بر اساس اصلی از روان‌شناسی به نام کاتارسیس یا همان تخلیه‌ی هیجانی، هنر فی‌نفسه می‌تواند به عنوان یک ابزار درمانی، تشخیصی، احساس بهتری در انسان به وجود بیاورد و برای همین  خلق اثر هنری به نوعی یک درمان محسوب می‌شود و یک حال خوش محسوب می‌شود. برای همین به عنوان ابزاری کمکی در درمان‌ها و مشاوره‌های روان‌شناختی از هنر به این معنا استفاده می‌شود. اما از طرف دیگری اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم این است که آیا این آثار هنری می‌توانند از درون هنرمند چیزهایی را در اختیار ما قرار بدهند؟ در واقع اینجا ما شاید می‌خواهیم بیشتر روی این بخش از موضوع صحبت کنیم: هنر و به ویژه عکس چه اطلاعاتی را می‌تواند از هنرمند یا یک فرد عادی که با هنر سر و کار دارد در اختیار ما بگذارد. یعنی آن خالق اثر هنری و به صورت تخصصی یا به صورت عمومی. چون عکس به هر حال مدیومی‌ست که فقط متخصصین آن را خلق نمی‌کنند، هنری است سهل و ممتنع که می‌تواند به عنوان ابزاری بیان‌گر، -ابزاری که از درون ما حرف‌هایی را دارد- اطلاعاتی را در اختیارمان برای خودشناسی در بخش درمان و تحلیل روان‌شناختی برای کمک به شناخت بهتر ما بگذارد. در واقع اطلاعاتی را بدهد که ما راجع به آن صحبت خواهیم کرد.
ارتباط بیشتر روان‌شناسی و هنر و به خصوص عکاسی به خاطر این است که به هر حال، هنر در بخش علوم انسانی بیشتر به روان‌شناسی متکی است چرا که وقتی که ما یک اثر هنری را در جمعی ارائه می‌دهیم معمولا این هنر تاثیرات خودش را به صورت فردی روی ما می‌گذارد. در سینما نیز می‌بینیم بیشتر تاثیرات فردی آن فیلم است که مد نظر سازنده‌ی فیلم می‌باشد. آثار هنری معمولا تاثیرات فردی روی ما می‌گذارند، تاثیرات فردی روی روان ما دارند و به خاطر همین تاثیر، علوم انسانی و هنر ارتباط تنگاتنگی با روان‌شناسی دارند.

روان‌شناسی علم مطالعه‌ی رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان است. در واقع بهتر است بگوییم فرآیندهای ذهنی و به تبع آن رفتار. علمی که مطالعه می‌کند فرآیند‌های ذهنی و رفتار انسان از کجا می‌آیند، چه طور شکل می‌گیرند، به چه چیزهایی مربوطند،‌چه تغییراتی در آن‌ها می‌شود ایجاد کرد؟ به مجموعه‌ی این اطلاعات روان‌شناسی گفته می‌شود. در تعریف عکس نیز می‌توان گفت: ثبت لحظه‌ای وقایع. ثبت تصویری وقایع، مفاهیم ذهنی، علاقه‌ها، ناخودآگاه و هر چیز دیگری . یعنی در چند حوزه تعریف ما می‌تواند گسترش ‍‍‍پیدا کند. با توجه به این‌که عکس در واقع یک رفتار ناخودآگاه یا اثر ناخودآگاه یک رفتار غیرکلامی‌ از ذهن ماست که ثبت می‌شود و بیرون ریخته می‌شود و به شکلی یک بازتاب بیرونی پیدا می‌کند می‌تواند مطالعه‌ی روان‌شناختی روی آن صورت پذیرد و مهم است که چه نکاتی را ما در ثبت یک عکس به‌کار می‌گیریم. اگر بخواهم خیلی کلی بگویم شاید همه نکاتی را شنیده باشند مثل زاویه‌ی دید عکاسی می‌تواند حرف‌های زیادی را به ما بزند. قطع عکس عکس عمودی، افقی، مربع، هر کدام از این ها یک سری اطلاعاتی به ما می‌دهند. عمودی یک حالت ناپایدار تا حدی می‌تواند با خودش احساسی از هیجان، قطع مربع، قطع خنثی و سکون که می‌تواند با خودش یک آرامش و سکونی را به همراه داشته باشد. همین‌طور انتخاب فاصله‌ی کانونی، وجود یا عدم وجود انسان در تصویر،‌ نوع ژانر عکاسی،‌ یعنی عکاسی مستند اجتماعی است یا هنری است، پرتره است، طبیعت است، صنعتی است؟ هر کدام از این‌ها می‌تواند روحیات و شخصیت‌های افرادی را که دارند آن نوع عکاسی را انجام می‌دهند برای ما تا حدی مشخص کند.

وقتی که ما از کسی می‌خواهیم راجع به عکسی که می‌بیند یا انتخاب می‌کند صحبت کند بیشتر از او می خواهیم که راجع به آن چیزی که از درون خودش نسبت به آن عکس دارد فرافکنی می‌کند صحبت کند. 

ارتباط بیشتر روان‌شناسی و هنر و به خصوص عکاسی به خاطر این است که به هر حال، هنر در بخش علوم انسانی بیشتر به روان‌شناسی متکی است چرا که وقتی که ما یک اثر هنری را در جمعی ارائه می‌دهیم معمولا این هنر تاثیرات خودش را به صورت فردی روی ما می‌گذارد. در سینما نیز می‌بینیم بیشتر تاثیرات فردی آن فیلم است که مد نظر سازنده‌ی فیلم می‌باشد. آثار هنری معمولا تاثیرات فردی روی ما می‌گذارند، تاثیرات فردی روی روان ما دارند و به خاطر همین تاثیر، علوم انسانی و هنر ارتباط تنگاتنگی با روان‌شناسی دارند و البته دوستان می‌دانند که روان‌شناسی برگرفته از فلسفه است و در واقع بخشی از فلسفه به نام علم‌اانفس بوده که بعدا گسترش پیدا کرده و شده است روان‌شناسی، هر دو هم از یک‌دیگر تاثیر می‌پذیرند و می‌بینید بیشتر آثار هنری بر اصول روان‌شناسی می‌توانند تاثیرگذار باشند. من چندی از این اصول را خدمت‌تان عرض می‌کنم.

یکی از اصل‌های روان‌شناسی همین کاتارسیس است، تخلیه‌ی هیجانی است. یکی از اصول روان‌شناسی که باعث می‌شود روی افراد تاثیر گذاشته شود. یعنی اثر هنری بتواند تاثیر بگذارد. چیز دیگری که خیلی در سینما شایع است، بحث همزاد‌پنداری است. همه‌ی آدم‌ها وقتی می‌نشینند و یک فیلم را می‌بینند با یک شخص یا اشخاصی سعی می‌کنند وضعیت‌شان را مشابه‌سازی کنند و اگر بتوانند با قهرمان فیلم یا یک شخصیت فیلم ارتباط برقرار کنند و خودشان را جای آن بگذارند بهتر می‌توانند با فیلم ارتباط برقرار کنند و تاثیر بیشتری بگیرند و اگر آن فیلم تمش نزدیک‌تر به تم زندگی خودشان باشد شاید بتوانند تاثیر بیشتری بگیرند. اصل دیگری از روان‌شناسی که در هنر کاربرد فراوان دارد تکنیکهای رفتاری است؛ مثل حساسیت‌زدایی منظم که در واقع تکنیکی نشان دادن تدریجی یک مفهوم -به تعبیر تربیتی قبح زدایی- است. وقتی ما کم‌کم از چیزی که خیلی خوش‌آیند نیست در آثار هنری استفاده می‌کنیم کم‌کم حساسیت‌ها را نسبت به آن کاهش می‌دهیم و بعد می‌توانیم یک چیز مهم‌تری را یا دوز بالاتری از آن ارائه بدهیم. حتی غرقه‌سازی هم مفهومی معکوس است که ناگهان یک مفهومی را که رایج نیست در آثار هنری استفاده می‌کنیم و این باعث می‌شود در یک مقاطعی و در شرایط خاصی آن قبحی که دارد از بین برود یا اگر احیانا تابو هست آن تابو بشکند.

واقعیت این است که به خاطر ویژگی فرافکنانه زیادی که هر عکس می‌تواند داشته باشد، عکس ها می‌توانند خیلی از اطلاعات را در مورد شخصیت ما و درون ما و ویژگی‌های شخصیتی ما و احساسات و افکار و امیالی که در وجود ما نهفته است ارائه بدهند.

یکی از دیگر مهم‌ترین اصول روان‌شناختی که در هنر کاربرد دارد و ارتباط تنگاتنگی با هنر دارد فرافکنی است. تعریف عامیانه‌ی آن یعنی شخصی چیزی که در درون خودش است را به بیرون خودش نسبت دهد. دقیقا تعریف عامیانه و ساده اش همین می شود . در واقع انعکاس امیال، افکار و اعمال انسان در چیزی غیر از خودش تعریف فرافکنی است. با توجه به استفاده‌ی عموم مردم از عکس و عکاسی که خیلی مواقع جنبه‌ی تفریحی و ثبت لحظات و خاطرات و تصاویر دارد، عکس با فرافکنی ارتباط دارد یعنی بیش از اینکه آن فضای بیرونی را به ما نشان دهد اطلاعاتی در مورد درون ما و شخصیت ما می‌تواند داشته باشد. خب این ادعای گزافی است! چون ظاهر امر این است که تصویر یک جای واقعی را نشان می‌دهد اما واقعیت این است که به خاطر ویژگی فرافکنانه زیادی که هر عکس می‌تواند داشته باشد، عکس ها می‌توانند خیلی از اطلاعات را در مورد شخصیت ما و درون ما و ویژگی‌های شخصیتی ما و احساسات و افکار و امیالی که در وجود ما نهفته است ارائه بدهند.

تکنیکی که مد نظر ماست این است که می‌آییم از عکس به عنوان یک محرک در درمان روان‌شناختی استفاده می‌کنیم. به خاطر این‌که یکی از بدترین و یکی از مشکل‌ترین چیزهایی که در جلسات روان‌شناسی، مشاوره خودش را نشان می‌دهد مقاومت مراجع است. حتی کسی که خودش حتی با میل خودش برای این‌که کمکی بگیرد مراجعه کرده است. -همه ی ما ممکن است نیاز به مشورت داشته باشیم-  وقتی کسی به جلسه‌ی مشاوره می‌آید، کمک می‌خواهد، مشورت می‌خواهد و احیانا و الزاما این‌طور نیست که مشکلی داشته باشد. ولی با همه‌ی تفاسیر معمولا آدم‌ها وقتی می‌خواهند در مورد خودشان صحبت کنند مقاومتی دارند و دل‌شان نمی‌خواهد که از درون خودشان چیزی بگویند. خیلی موقع‌ها ممکن است این مقاومت حتی به صورت ناخود‌آگاه صورت بگیرد یعنی آمده‌ایم صحبت کنیم، خودمان موافق بودیم  و به زور ما را جایی نبرده‌اند ولی به خاطر وجود مقاومت این خیلی سخت است که مشاور و آن روان‌شناس بتواند اطلاعات مفیدی را بگیرد که بعد بتواند بر اساس آن‌ها تشخیصی دهد و راه‌کار درمانی کمکی را به مراجع عرضه کند. یکی از ابزار های شکستن این مقاومت در افراد استفاده از عکس‌هاست. یعنی استفاده از یک «سوم شخصی» که می‌شود یک چیزهایی را به آن نسبت داد و در آن جستجو کرد که دیگر شما لازم نیست با آن شخص صحبت کنید و به خاطر ویژگی خاص فرافکنانه‌ی عکس‌هاست که اطلاعات زیادی را می‌توانند از درون اشخاص‌، به ما ارائه کنند.

آزمونی داریم در روان‌شناسی به نام آزمون روشاخ. یک سری لکه‌هایی هست، می‌آیند به مراجع نشان می‌دهند، یکی از معتبرترین آزمون‌های روان‌شناسی است که با آن واقعا خیلی از ویژگی‌های شخصیتی افراد را تحلیل می‌کنند و آموزش این آزمون در دنیا، خودش ۵ سال دوره‌ی تخصصی دارد که معمولا دوره‌ی سختی‌ست و روان‌شناس باید علاقه‌ی زیادی داشته باشد تا بتواند دوره را بگذراند. لکه‌هایی هست که به صورت تصادفی با قرینه کردن رنگ روی یک سری کاغذ به وجود آمده‌است، این آزمون بهتر می‌تواند این مسئله را توضیح دهد و توجیه کند که چه جوری می شود که تصویر بیش از این که از درون خودش چیزی را به ما نشان دهد از درون فردی که گرفته یا آن را جمع آوری کرده نشان می‌دهد.

کسانی که بیشتر به لکه‌های سیاه و سفید توجه می‌کنند نشان می‌دهد که این‌ها بیشتر متفکر و درون‌گرا هستند. کسانی که به رنگ بیشتر واکنش نشان می‌دهند این‌ها آدم‌های هیجانی‌تر و برون‌گراتری هستند...... این که در تفسیر این لکه‌ها چه قد افراد پاسخ‌های‌شان درباره‌ی انسان است می‌تواند نشان دهد که اجتماعی تر هستند، برون‌گراتر هستند و هر چقدر کم‌تر پاسخ‌های انسانی داشته باشند سطح پایین‌تر هم‌دلی دارند و معمولا افرادی هستند که گوشه‌گیرتر هستند.

تصاویر گاهی ظاهرا بی‌‌ربط هستند که خیلی اطلاعات خاصی در آن‌ها ‌نمی‌بینید. اما هر آدمی در این جمع اگر به صورت جداگانه از او بپرسم در این تصویر چه می‌بیند، محال است که دو نفر مثل هم جواب دهند. حتما یک تفاوت‌هایی دارد. خصوصا اگر من یک سری سوال راجع به صحبت‌هایی که افراد می‌کنند هم بکنم. قطعا همه‌ی افراد این جمع و هر کس دیگری می‌تواند مثل تفاوت انگشتان دست بازخوردی که از این تصویر ارائه می‌کنند متفاوت باشد. دقیقا نکته‌ای در عکس هم وجود دارد همین است. ما اینجا می‌بینیم  که یک لکه ی مبهم نا مربوطی وجود دارد که هر کسی می‌تواند به یک شکلی اشاره کند. تعدادی لکه هستند، من خواستم سیاه سفید و رنگی‌اش را نشان بدهم. کسانی که بیشتر به لکه‌های سیاه و سفید توجه می‌کنند نشان می‌دهد که این‌ها بیشتر متفکر و درون‌گرا هستند. کسانی که به رنگ بیشتر واکنش نشان می‌دهند این‌ها آدم‌های هیجانی‌تر و برون‌گراتری هستند. می‌توانید خودتان تشخیص دهید که در آن دو تصویر که سیاه سفید و رنگی بود کدام بیشتر جلب‌تان کرد تا حدی این می‌تواند به صورت کلی تایید کند. این که در تفسیر این لکه‌ها چه قد افراد پاسخ‌های‌شان درباره‌ی انسان است می‌تواند نشان دهد که اجتماعی تر هستند، برون‌گراتر هستند و هر چقدر کم‌تر پاسخ‌های انسانی داشته باشند سطح پایین‌تر هم‌دلی دارند و معمولا افرادی هستند که گوشه‌گیرتر هستند. این چون یک آزمون خیلی معروف بود من فقط خواستم به صورت خیلی کلی با آن آشنا بشویم و ببینیم که چه کار کنیم. 

ما در تکنیک عکس‌درمانی به چند نوع عکس توجه داریم،  عکس‌هایی که افراد می‌گیرند، عکس‌هایی که جمع‌آوری می‌کنند، عکس‌هایی که  دیگران از افراد می‌گیرند، عکس‌هایی که شخص از خودش می‌گیرد، عکس‌هایی که اتوبیوگرافیکال هستند یا در مورد سابقه‌ی خانوادگی و سابقه‌ی زندگی و روابط فردی و آلبوم‌های خانوادگی و ... هستند. این‌ها فرصت‌های مختلفی هستند که ما می‌توانیم در مورد افراد صحبت کنیم. وقتی که ما از کسی می‌خواهیم راجع به عکسی که می‌بیند یا انتخاب می‌کند صحبت کند بیشتر از او می‌خواهیم که راجع به آن چیزی که از درون خودش نسبت به آن عکس دارد فرافکنی می‌کند صحبت کند.

سلف پرتره عکسی است که انسان از خودش یا چیزی که نشان‌دهنده‌ی خودش است می‌گیرد، یعنی الزاما نباید عکس کامل خودش در آینه باشد،‌ یعنی ممکن است از کفش‌ش عکس بگیرد و به عنوان سلف پرتره‌ی خودش بگذارد. یعنی در واقع آن چیزی که درباره‌ی خودش می‌خواهد دیگران ببینند. معمولا سلف پرتره هر کسی تاکید روی ٱن نقاطی است که دوست دارد دیگران نسبت به آن توجه داشته باشند. یا برطرف کردن آن نواقصی است که دوست ندارد که دیگران راجع به آن اطلاعاتی به دست بیاوردند.

یک سری عکس وقتی در اختیار ما قرار می‌گیرد و ما آن‌ها را انتخاب می‌کنیم، حالا یا به وسیله‌ی کادر تصویر عکاسی آن‌ها را می‌گیریم و ثبت می‌کنیم یا به وسیله‌ی انتخاب در کامپیوتر یا هرجای دیگری به دست می‌آوریم یا از دیگران می‌خواهیم این عکس‌ها را از ما بگیرند در واقع یک اتفاقی که می‌افتد این است که اطلاعاتی از درون ما و شخصیت ما مشخص می‌شود. در بخش عکس‌هایی که ما جمع‌آوری می‌کنیم که شاید یک مقدار بحث‌ش جذاب‌تر باشد و همه‌ی افراد درگیر این مسئله باشند: حتما هر کسی که در کامپیوتر خودش عکس داشته باشد که جمع می‌کند یا گرد هم می‌آورد، معمولا عکس‌هایی توجه ما را جلب می‌کند که ویژگی‌هایی از شخصیت ما را نشان می‌دهد. به عنوان مثالی اگر واکنش ما جمع‌آوری عک‌ های رنگی هست این نشانه‌ی این است که ما هیجانی‌تر و برون‌گراتر و اجتماعی‌تر هستیم. این یک مثال کلی قابل فهم است و خیلی از اطلاعات دیگری که می‌تواند در اختیار ما قرار دهد. همین‌طور عکس‌هایی که شما دقت کنید می‌بینید افراد از خودشان به عنوان سلف پرتره استفاده می‌کنند، سلف پرتره عکسی است که انسان از خودش یا چیزی که نشان‌دهنده‌ی خودش است می‌گیرد، یعنی الزاما نباید عکس کامل خودش در آینه باشد،‌ یعنی ممکن است از کفش‌ش عکس بگیرد و به عنوان سلف پرتره‌ی خودش بگذارد. یعنی در واقع آن چیزی که درباره‌ی خودش می‌خواهد دیگران ببینند. معمولا سلف پرتره هر کسی تاکید روی ٱن نقاطی است که دوست دارد دیگران نسبت به آن توجه داشته باشند. یا برطرف کردن آن نواقصی است که دوست ندارد که دیگران راجع به آن اطلاعاتی به دست بیاوردند. یا خیلی مواقع ممکن است این یک تصویر نمادین باشد مثلا ما می‌رویم در فضای مجازی و می‌بینیم یک کسی تصویر یک شخصیتی را جای خودش مثلا در صفحه شبکه‌های اجتماعی گذاشته. این‌ها نشان می‌دهد که این علایق ما چه چیزی هست. طبیعتا وقتی که این ها را کنار هم می گذاریم ما می توانیم به یک سری اطلاعات کلی در مورد آن فرد برسیم و اطلاعات را به دست بیاوریم.

گرایش‌های ما در انتخاب عکس خیلی می‌تواند مهم باشند و شخصیت ما هم در انتخاب عکس و گزینش عکس و گرفتن عکس می‌تواند تاثیرگذار باشد. چند مثال راجع به عکاس‌های معروف را من اینجا آوردم. یک عکاس خیلی معروف "ویلیام یوجین اسمیت" که عکاس جنگ بوده است، در جنگ جهانی دوم عکاس لایف بوده، مجله‌ی خیلی معروفی که طبیعتا باید بشناسید، در این عکس همان‌طور که می‌بینید اسمش هم "رفتن به باغ بهشت است" او در جنگ به شدت زخمی می‌شود و بر‌می‌گردد و این بچه‌هایش هستند که در این فضا دارند می‌روند. عکاسی که همیشه فضای خشونت و جنگ را عکاسی کرده، یک همچنین تصویری که خیلی متفاوت است با تصاویر دیگرش و نشانه‌ی علاقه‌اش به بازگشت به خانه است،‌ نشانه‌ی توجه‌ش و این‌که فکرش مشغول خانواده‌اش است. و این‌که از یک فضای تاریکی تصویر دارد به سمت یک فضای در واقع روشن‌تر می‌رود.

عکاس دیگری هست به نام" گریگوری کرودسون"،‌ او می‌گوید پدرم روان‌کاو بود و در زیرزمین خانه روان‌کاوی می‌کرد و با مراجعین و مریض‌هایش سرو کله می‌زد. من همیشه سرم را می‌گذاشتم زمین و گوش می‌کردم به حرف‌های پدرم با مراجع خودش. خب این یک عکاس خیلی معروف در دنیاست که پروژه‌های خیلی سنگین و زیبایی را ارائه کرده ولی یک چیز مشترک در عکس‌هایش هست این توجه به زمین است و سوراخ‌هایی که در زمین به وجود آمده، یا در زمین دارد کنکاش می‌کند، یا جایی را کنده و دارد به آن نگاه می‌کند یا ..... تصاویری که حداقل سی یا چهل نفر تیم نورپردازی دارد یعنی یک گروه خیلی  بزرگ در آمریکا ولی می‌بینید که تصویر‌ها استفراغ عقده‌ها و گره‌های ذهنی این هنرمند در دوران کودکی هستند.

عکاس دیگری هست به نام"جوئل پیتر ویتکین" که او هم خیلی در عکاسی معاصر معروف است، این عکاس در دوران کودکی شرایطی خیلی منفی داشته، خودش تعریف می‌کند می‌گوید که به یاد می‌آورم مادربزرگم تنها یک پا داشت و صبح‌ها وقتی بیدار می‌شدم بوی پای مبتلا به قانقاریای او را متوجه می‌شدم. در حالی که اغلب بچه‌ها وقتی بیدار می‌شوند بوی قهوه به مشام‌شان می‌رسد من باید بوی پای عفونی مادربزرگم را می‌شنیدم. بعد هم در زندگی عکاس پزشکی قانونی می‌شود و وارد آن فضا می‌شود و تمام تصاویرش عکس تکه‌های بدن است که با چیزهایی که برای ما زیبا هستند مثل میوه و گل و خیلی چیزهایی که طبیعت بی‌جان جذاب هستند ترکیب شده و حتی در چاپ می‌بیند که چقدر نگاتیو‌ها خراشیده شده و اسکچ شده و به هر حال سعی شده به بدترین شکل ممکن این‌ها ارائه شود. چیز دیگر خیلی جالبی که می‌گوید این است که نخستین خاطره‌ی آگاهانه‌ی من مربوط به زمانی است که شش ساله بودم، از خانه بیرون آمدم و ناگهان صدای شگفت‌انگیز رانندگی شنیدم، دست مادرم را رها کردم، ناگهان چیزی از اتومبیل به سمت من می‌غلطید و دقیقا در جایی که من ایستاده بودم متوقف شد. سر یک دختربچه بود. بعد مثلا این هنرمند این تصاویر را ارائه می‌دهد و جامعه‌ی هنری در دنیا چقدر به‌به و چه‌چه می‌کنند و نقدهایی می‌کنند که در واقع هیچ ارتباطی با آن ندارد. در واقع این تصاویر فرافکنی شخصیت و ویژگی‌های درونی شخصیتی اوست. حداقل تا جایی که هنرمند بسته به عقده‌ها و دغدغه‌های کودکی و دوران قبل از خودش است، نه زمانی است که آزاد می‌شود و می‌خواهد اثر متعالی خلق کند.

به صورت خلاصه بگویم روان‌شناسی به نام مینگرام که در کلاس با یک سری از افراد کلاس دست به یکی می‌کند و می‌گوید وقتی من پرسیدم ستون اول شبیه کدام یکی از این میله‌های قرمز مقابل است، بگویید شبیه دومی است. بعد می‌آید در کلاس این را می‌پرسد و ان چند نفری که هم‌دستش بودند می‌گویند دومی و یک نفری که هم دست این‌ها نبوده بعد از نظر آن‌ها او هم می‌گوید میله‌ی شماره دو! در حالی که درک اختلاف فاحش میان ارتفاع این دو نیاز به هیچ دقتی ندارد. این نشان‌دهنده‌ی آن است که چقدر می‌تواند القائات افراد کنار ما تاثیرگذار باشد، چیزی که این‌قدر واضح است را می‌توانیم این‌قدر متفاوت نظر بدهیم و چون معمولا متفاوت بودن یکی از ویژگی‌های شخصیتی هنرمندان است باید این متفاوت بودنمان را به جای این مسائل در استقلال رای و نظر و تفکرات شخصی خودمان دنبال کنیم.

ما در تکنیک عکس‌درمانی به چند نوع عکس توجه داریم،  عکس‌هایی که افراد می‌گیرند، عکس‌هایی که جمع‌آوری می‌کنند، عکس‌هایی که  دیگران از افراد می‌گیرند، عکس‌هایی که شخص از خودش می‌گیرد، عکس‌هایی که اتوبیوگرافیکال هستند یا در مورد سابقه‌ی خانوادگی و سابقه‌ی زندگی و روابط فردی و آلبوم‌های خانوادگی و ... هستند. این‌ها فرصت‌های مختلفی هستند که ما می‌توانیم در مورد افراد صحبت کنیم.

من چند تصویر از تصاویری که در جلسات روان‌شناسی مرتبط با پایان نامه‌ی کارشناسی ارشدم در رشته‌ی روانشناسی آوزده‌ام. روی جامعه‌ی هدفی در واقع این عکس‌درمانی را ارائه کرده‌ام و برای این‌که یک سری مثال هم از آن‌ها ببینید چند عکس را نشان می‌دهم و حرف‌هایی که آن‌ها زدند راجع به این عکس‌ها را با هم می‌شنویم.

  • من خواستم که اسم برای این عکس انتخاب کنند.خانمی که اسم‌شان مهرنوش بود اسم‌ عکس را گذاشتند مهرنوش که یک درخت تنهاست، تنهایی را دوست دارد و من را یاد تک درختی تیره‌بخت می‌اندازد، پر از خواهش است، یک جورهایی منتظر است، دلم می‌خواهد سبز شود ولی شرایط‌ش را دوست ندارد. کاملا عکس می‌تواند یک محرک بشود که شما از درون خودتان صحبت کنید یا از درون خودتان علاقه‌مندی‌تان را بیرون بریزید و صرفا به خود عکس مربوط نباشد.



  • اینجا شخصی می‌گوید که یک خانواده‌اند که مادر دارد داغان می‌شود و پدر به بچه توجه ندارد و بعد در بررسی‌های مشاوره‌ای مشخص شد که این خانواده‌ای دارد که در مرحله جدا شدن هستند از هم و این عکس محرکی است برای این‌که چیزهایی را ببیند؛ دغدغه‌های ذهنی خودش را.
این تصویر راجع به یک دانش‌جویی بودکه علاقه‌مند شده بود به یکی از هم‌کلاسی‌هایش و بیش‌ترین دغدغه و مشکل‌ش هم این بود، جالب بود در پاسخ به سوال من در مورد این عکس می‌گوید که: پسره انتخاب‌های زیادی دارد ولی نمی‌دانم چرا به اطراف‌ش دقت نمی‌کند. حالا نمی‌دانم واقعا چقدر چیزی که ایشان گفته را در این تصویر می‌توانید ببینید!

  • راجع به این تصویر می‌گوید که یک دختر است که نمی‌داند می‌خواهد چه کار کند. در واقع این دختر نیست که سردرگم است آن شخصی که وقتی این عکس را نشان‌ش می‌دهیم می‌گوید دختره سردرگم است نمی‌داند می‌خواهد چی کار کند. در واقع شما محرکی را در اختیار او گذاشتید که بگوید من سردرگمم و نمی‌دانم می‌خواهم چه کار کنم. ممکن است این را به راحتی به شما نگوید، ممکن است یک نفر دیگر ببیند و بگوید که یک دختر خیلی شاد است که دنیای قشنگی دارد و در یک روز آفتابی دارد بازی میکند.

  • اینجا دیگری در جواب این سوال من که تصور کنید عکس درازتر شده چه چیزی در ادامه هست؟ گفته استدوست ندارم درازی جاده را ببینم پس اگر می‌خواهم این وسعت پیدا کند به صورت افقی تصویر گسترش پیدا کند.ترس از آینده که بعدا در بقیه‌ی صحبت‌هایش هم بود.

  • درباره ی این تصویر یک مردی می‌گوید که دوست دارم تصور کنم که دارند می‌کشند، یکی‌شان حشیش فروش است که دارد آماده می‌کند و یکی باکی ندارد از اینکه آن دوتا چشم دارند نگاه می‌کنند. این چشم نیست ماشین 206 است که این‌ها هم گردو فروش هستند واقعا هم این شخصی که راجع به این شخص می‌گفت اعتیاد داشت و ترک کرده بود و اصلا نمی‌خواست تا جلسه‌ی آخر راجع به اعتیادش حرف بزند. وقتی که این عکس را دید و آن حرف‌ها را زد یک مقدار باب صحبت‌ش باز شد.

  • راجع به این عکس یک خانمی گفت که هیچ توقفی نیست، روی دو خط موازی که هیچ وقت به هم نمی‌رسند و هیچ انتخابی نیست، خب حالا ممکن است آدم‌ها حرف‌های متفاوتی بزنند.


یکی از عکس‌های من همین صفحه‌ی سفید بود، این عکس را در اختیارشان قرار می‌دادم و می‌گفتم این یک کاغذ عکاسی سفید که درباره‌ی این عکس صحبت کن. یکی گفته من را یاد چیزهای بدی می‌اندازد، یاد گذشته. دفتر زندگی‌م را که نقاشی می‌کردم، کاش می‌شد پاکش کنم ولی وقتی یک چیز سیاه می‌شود دیگر مثل آن اول سفید نمی‌شود. این همان شخصی است که آن دو نفر گردو فروش را حشیش فروش می‌دید و معتاد بود.


  • شخصی در مورد این تصویر گفته که بالایی عکس ظاهرم است و پایینی باطنم است که ظاهرم دارد باطنم را می‌بیند و فریاد می‌کشد.

  • این عکس را نشان دادم به مراجع و گفتم که شما از من یک سوال بکنید، می‌خواهم شکل‌های مختلف کار را بدانید که چه او عکس را بگیرد چه درباره‌ی عکس صحبت کند چه عکس را از خودشان گرفته باشند چه عکس را جمع کرده باشند برای قشنگی، در هر صورت می‌تواند عکس ویژگی فرافکنی را داشته باشد. از من پرسید که این‌جا کجاست؟ من گفتم مدرسه،‌ او پرسید چرا قرمز، چرا تاریک، مدرسه را دوست ندارید؟ حالا از این فضایی که من در عکس گرفته بودم به نظرش آمده بود شاید من مدرسه را دوست نداشته باشم.

  • راجع به این عکس گفتند که این آدمی که اینجا زندگی می کند یا همسرش را دوست دارد یا می‌خواهد یکی را داشته باشد.

  • راجع به این تصویر گفتن شبیه تصویر یک کسی است که خودش را دار زده است.

  • راجع به این تصویر گفتند یک نفر هست که دستش را دراز کرد و مرگ را می‌خواهد، زندگی را نمی‌خواهد.
  • شخص دیگری راجع به این تصویر گفته است ترس می‌آورد در ذهنم، دعوای بدی پیش آمده، آن خانه‌ای که چراغ‌ش روشن است دعوای بدی شکل گرفته که اتفاقا این همان خانمی است که گفتم خانواده‌اش در حال از هم پاشیدن بود. ولی یکی دیگری حرف کاملا متفاوتی زده است.


این تصویر هم آلبوم‌های خانوادگی‌، تصویر وسط دختری است که در جلسات مشاوره بود، تصویر سمت چپ خواهر بزرگ‌ش است و سمت راستی برادر کوچک‌تر است، عکسی را انتخاب کرده که خودش که از همه کوچک‌تر است از همه بزرگ‌تر است، برادرش که خیلی رابطه‌ی بدی با او داشت می‌بینید که به صورت بی‌رحمانه‌ای حذف شده، این عکس را نگرفته. بلکه از آلبوم انتخاب کرده است ولی می‌بینیم که چه قدر می‌تواند گزینش، آن چیزهایی که تمایلات درونی‌اش بوده را بروز دهد. همیشه مشکل داشت با خواهر بزرگ‌ترش و می‌گفت من از او بهترم و با برادرش همیشه دعوا داشت و می‌گفت وقتی او آمد خانواده دیگر توجهی به من نداشت. 


من واقعا نمی دانم چی گفتم و چی نگفتم، عذرخواهی می‌کنم به خاطر کمبود وقت. به هر حال عکس‌ها چه وقتی ما در کامپیوترمان جمع می‌کنیم، عکس‌هایی که می‌بینیم برای‌مان جذاب است، چه عکسی که می‌گیریم، چه عکسی که از ما می‌گیرند چه عکسی که خودمان از خودمان می‌گیریم،‌این‌ها بیش از آن‌که اطلاعات از آن فضایی که عکاسی شده‌اند بدهند از درون‌مان می‌دهند. اما نکته‌ی خیلی مهم، فردا نروید هر عکسی از هر کسی دیدید تحلیل‌ش کنید، خیلی مهم است در آن چیزهایی که ما داریم ادعا می‌کنیم این عکس‌ها می‌گویند، تکرار وجود داشته باشد یعنی ما به یک تکرار و نظم منطقی راجع به اشتراکات برسیم، اگر میخواهیم بگوییم این فرد اضطراب دارد، افسردگی دارد، یک مشکلی با پدرش دارد باید این در عکس‌ها تکرار شود تا ما بوانیم به یک نتیجه برسیم با یک عکس نمی‌شود ولی اگر ما یک آلبوم عکس، جمع‌آوری عکس‌های یک نفر در کامپیوتر یک نفر ببینیم طبیعتا می‌توانیم به این نتیجه برسیم که تکرارهایی وجود دارد.

نتایج نظرات شما در مورد آن دو تصویر که پخش شد را هم ببینیم:

راجع به تصویر اول:

  • از بالا شبیه مزار، قبرستان هست.
  • چهارراه ولی‌عصر و عشق‌های پلاکی
  • احساس نماز جماعت دارم از این عکس
  • این عکس مرا یاد دست فروش خیابان انداخت که صبح بساط‌ش را پهن می‌کند و می‌نشیند تا فروش حداقلی داشته باشد.
  • درون عکس‌ها خاطره‌ها به جا می‌مانند.
  • آدم سریع به دنبال اسم خودش می‌گردد.
  • نوعی از آشفتگی اسم‌ها نشانه‌ای از جمعیت است،‌
  • به نوعی هیچی

می‌بینید من الان ده برگه خواندم و هرکسی یک چیزی گفته و وقتی بیست عکس را در یک جلسه یا فضایی با یک نفر می‌توانید صحبت کنید،‌ می‌بینید که می‌شود کم‌کم با این اشتراکات موضوعاتی که راجع به آن مطرح می‌کنند به یک موضوعاتی مهم راجع به شخصیت آن افراد رسید.

راجع به تصویر دوم هم:

  • در اوج خوشی فقط عکس بهترین خاطره است ؛ حتی در اوج آسمان
  • رسیدن مساوی آغاز جدا شدن،‌
  • احساس آوارگی و سردرگمی و رفت و برگشت
  • مطمئن هستید امن است؟ اگر هستی پایه‌ی تفریحیم

کسی کاملا فضای تفریحی می‌بیند و کسی می‌گوید اینجا آغاز جدا شدن هست. عکس یکی است ولی آن چیزی که درون آدم با دیدن عکس تحریک می‌شود و گفته می‌شود متفاوت است.

  • تنهایی و واژگونی و خلا و سرد و دلگیر

در صورتی که شاید مثلا من بگویم هیچ چیز سردی در این تصویر وجود ندارد. این واکنش درونی آن شخص هست نسبت به تصویر.

تصاویر خیلی می‌توانند از درون ما حرف بزنند و اطلاعات خوبی را در مورد خودمان و اطرافیان‌مان در اختیار بگذارند اگر این مهارت را داشته باشیم که از آن‌ها بشنویم تا این‌که ببینیم آن تصویر به ما چه می‌گوید.


#سید احسان باقری

  • احسان افشارمنش